مرد 43 ساله در اعترافاتش به نقشه پلید خود برای رسیدن به امیال شیطانی اشاره کرد و گفت: چند سال قبل با زنی خیابانی ارتباط مخفیانهاي برقرار کردم و از طریق او در منجلاب فسادغوطه ور شدم.
موهای وزوزی و چهره پریشان و به هم ریختهاش نشان میداد که حال خوبی ندارد و از حالتها و رفتارش به خوبی مشخص بود که دروغ میگوید. او با تناقض گوییهای خود تمام اظهارات زنی را که شاکی پرونده بود تکذیب کرد و با حیله و نیرنگ قصد داشت مسیر تحقیقات پرونده را منحرف کند. اما افسر تحقیق کلانتری نواب مشهد شواهد و ادلهای روی میز کارش گذاشت که متهم پرونده نتوانست در برابر آن چیزی بگوید و ناچار به بیان حقیقت شد.
متأسفانه این زن زمینه آشنایی و ارتباط من و یک زن دیگر را نیز فراهم کرد. همسرم که پس از مدت کوتاهی متوجه شده بود در چه لجنزاری فرو رفتهام طلاق گرفت و دو فرزندمان را نیز برای همیشه با خودش برد.
من در واقع به همین راحتی همسرم را از دست دادم و از روزی که برایم خبر آوردند او با پسر خالهاش ازدواج کرده است و زندگی خوبی دارد دیگر هیچ چیزی برایم اهمیت نداشت. احساس حقارت و خود کم بینی تمام وجودم را فرا گرفته بود و تنها مسئلهای که مایه حسرت و اندوهم شد این بود که چرا باید زندگی قشنگم را با دستان خودم نابود کنم و همسر با ارزشم را از دست بدهم.
اين مرد افزود: من از دو سال قبل به جزایر جنوبی کشور سفر میکردم و با پولی که پس انداز داشتم کالاهایی را میخریدم و برای فروش به مشهد میآوردم. این کار درآمد چندانی نداشت و اصلاً اگر راستش را بخواهید به دردسرش نمیارزید اما مرا سرگرم کرده بود چون با نقشهای که در سر داشتم به زنان جوانی که برای خرید کالا میآمدند و اصطلاحاً به آنها چترباز میگویند آشنا میشدم و تعدادی را نیز با حیله و نیرنگ طعمه هوسهای خودم قرار میدادم و پس از سوءاستفاده از آنها اخاذی نیز میکردم. اما بالاخره به دام افتادم و فکر میکنم آه همسرم دامنم را گرفت.
زنی در دام
اما زنی که از دام فریب این مرد نجات یافته به شرح ماجرا پرداخت و گفت: از حدود یک سال قبل برای آن که کمک خرج خانه باشم و بتوانم به شوهرم کمک کنم به پیشنهاد یکی از دوستان قدیمی تصمیم گرفتم کار کنم. من به جزایر جنوبی کشور میرفتم و کالاهایی را همراه خود میآوردم و در بین همسایهها به فروش میرساندم.
در آخرین سفر به جزیره قشم، هنگام خرید کالا به طور اتفاقی با این مرد غریبه که فهمیده بود تنها هستم آشنا شدم. او کمک کرد تا کالاهای مورد نظرم را با تخفیف بسیار خوبی خریداری کنم. من از او تشکر کردم اما وقت خداحافظی این مرد غریبه ادعا کرد به بیماری سرطان مبتلا است و تا چند ماه دیگر بیشتر زنده نخواهد ماند. او میگفت برایش دعا کنم و با شنیدن این حرف خیلی دلم برایش سوخت.
زن 38 ساله افزود: به مشهد بازگشتم و ماجرا را به شوهرم اطلاع دادم. همسرم نیز در تماس تلفنی با این فرد از او تشکر کرد. حدود دو هفته از این قضیه گذشت و درحالی که خودم را آماده میکردم دوباره به سفر کــــاری بروم سرو کله همان مردی که میگفت بیماری سرطان دارد پیدا شد. او در تماس تلفنی با شوهرم نشانی خانه ما را گرفت و گفت به مشهد آمده و سوغاتی بزرگی برای ما آورده است.
من و همسرم با رویی باز او را به خانه مان دعوت کردیم. مرد غریبه در این مهمانی حرفهای عجیب و غریبی مطرح کرد و گفت چون وضعیت بیماریاش به مرحله خطرناکی رسیده است و ورثهای ندارد تصمیم گرفته مبلغ 165میلیون تومان ارثیه خود را به من و شوهرم هدیه بدهد تا بعد از مرگ از آن استفاده کنیم. ما در برابر این پیشنهاد شوکه شده بودیم و شوهرم خیلی جدی پاسخ منفی خود را اعلام کرد.
اما او همچنان اصرار بر این کار داشت. آن شب مهمان غریبه پس از خوردن شام خانه ما را ترک کرد و رفت. ولی او امروز در تماس با تلفن همراهم گفت: نمیدانم چرا همسرتان پیشنهادم را قبول نمیکند اما اگر امکان دارد شما فعلاً به شوهرتان چیزی نگویید و بیایید حدود 50 میلیون تومان پولی را که همراه دارم تحویل بگیرید و آن را در اختیار پسر جوانتان بگذارید تا کار و کاسبی راه بیندازد و نصف درآمدش را نیز برایم خیرات بدهد. با این پیشنهاد وسوسه شدم و بالاخره شوهرم را راضی کردم تا این پول را تحویل بگیریم و به این ترتیب بود که همراه همسرم در سر قرار حاضر شدیم.
شوهرم که خجالت میکشید با مرد غریبه روبهرو شود جلوی ساختمانی که او داخل آن بود منتظر ماند و من وارد خانه شدم. مرد حقه باز با چرب زبانی مرا به داخل اتاق دعوت کرد و در این لحظه از نگاه شیطانیاش فهمیدم نقشه کثیفی در سر دارد. او درهای خانه را قفل کرده بود و با تهدید و توسل به زور قصد آزار و اذیتم داشت و حتی میگفت اگر طلاهایت را ندهی همین الان به شوهرت زنگ میزنم و به او میگویم که تو درخانهام هستی و....
ولی مرد غریبه غافل از آن بود که همسرم جلوی خانه منتظرم است. من خودم خیلی سریع به تلفن همراه شوهرم زنگ زدم و از او درخواست کمک کردم. نمیدانم این مرد شیطان صفت چند زن را تا به حال با این نقشه پلید طعمه هوسهای شوم خود کرده است اما اشتباه من و شوهرم این بود که فرد ناشناسی را به حریم خانه و زندگی خود راه دادیم و در واقع خودمان زمینه سوءاستفاده را برایش مهیا کردیم.
ای کاش وقتی با چنین پیشنهاد غیر منطقی روبهرو شدیم کمی عقل خودمان را به کار میانداختیم و عقلانی فکر میکردیم. یادآوری میشود تحقیقات از متهم این پرونده همچنان ادامه دارد.
نظرات شما عزیزان: