سیاهی
بیا تا وا کنیم چشم و رو دنیا
نشین پاشو ببین داره تماشا
تماشا داره این غوغای امروز
شده درده منو تو توی هر روز
شکستن حرمت و پاشو ندیدی؟
گرفته جلوه شو ظلم پلیدی
شکستن سنگ شیطون نمادی
گذاشتن جای اون سنگ کذایی
ببینید هر کجایی لونه کرده
همین کاراش منو دیوونه کرده
نمیدونم چی بگم تا کی میخوابی؟
یکم پاشو بگیم از درد نه شادی
آره شیطون پرستن دین ندارن
می بینن ما خوابیم کم نمیارن
باید کاری کنیم ساکت نشینیم
نباید دست رو دست فقط ببینیم
همین روزاس که ماهم گیر بیفتیم
نذار فردا بگن دیدیم نگفتیم
♂▬!▬♂♦Bc◘MB7▬,♂!c7▬
خیلی ممنون انقدر آسون منو داغون کردی
واسه احساسی که داشتم دلمو خون کردی
تو که هیچ حسی به این قصه نداشتی واسه چی
منو به محبت دو روزه مهمون کردی
همه عالم می دونستن که بری میمیرم
اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی
خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرم
خیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمی گذرم
من حواسم به تو بود و تو دلت سر به هوا
با همین سر به هواییت منو ویرون کردی
من که با نگاه شیرین تو فرهاد شدم
مگه این کافی نبود که منو مجنون کردی؟
همه عالم می دونستن که بری میمیرم
اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی
خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرم
خیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمی گذرم☻♂!▬B♣♦◘☻○•◘♣☻♦♥توبگو تو زندگیت من دیگه چکار نکردم
که فقط دوریه دستات شد نصیبه دسته سردم
تو نبودت غم و غصه , ماتموتجربه کردم
این روزا می گذره اما عادتت رو ترک نکردم
هرکی چشمامو میبینه میگه بسته جدایی
میگن اون رفته از اینجا بهت میگن که بی وفایی
تا بهم نگی تو دیگه باورم نمیشه
خب میگن عشقت از اینجا واسه ی اون یکی رفته
باورش برام عجیبه خب بزرگترین شکسته
دیگه سعی من بر اینه که تورو کنم فراموش
شمع عشقت توی قلبم وقتشه خب بشه خاموش
اما خب هرگز نمیشه برامن که خیلی سخته
تو بگو چجور تونستی شبونه بری تمام شه
بینمون هرچی که بوده واسه دیگری حروم شه
اشک و چشمامو ندیدی اشک چشمامم تموم شد
اون که دستش میگرفتی دیگه رسوای جهان شد
با تمومه عشق و نفرت من دیگه میرم از اینجا
تو دلت هرجا خوشه باش توبمون بمون همونجا▬♦☻♠♣•☺♥○◘♣☻☺♥♣شبها نشستم درکمین دیـــــــــــــدم نگار نازنین
طوفان خشمش درزمین گاهی چنان گاهی چنین
ازباغ می کـــــــــــــردم گذر دیدم تورا باردیگر
آتش زدی اندرجـــــــگر من سوختم سویم ببین
خــــــــالـــــــــق تورا شاد آفرید آزاد آزاد افرید
آن کس که نقشت را کشید گفتم هــزاران آفرین
سرگشته وحیــــــران شدم بسیارسرگردان شدم
من روزو شب دنبال تو ای ماه روی دل نیشین
هستم تو رامــن مشتری داری بدست انگشتری
انگشترت زیــــبـا بود دارد عـــــجب نقش ونگین
ای گل تو آزارم مـده باتیغ خــــــــود خارم مده
اشک شرربارم مده گــفتم تویی خـــــــلد برین
"ظاهر؛ موسوی" تابکـــی داری فغان مانند نی
باده بنوش ازجام وی آتش گرفت این سرزمین☻♣◘♦8☻☺♥☺☻♣◘♦♠♥☺97از دسته من خسته شدی؟
دیگه ازم زده شدی؟
ندیدی حال و روزمو؟
که هی میگی برو برو
اشکامو یادت نمیاد؟
غصه دارم خیلی زیاد
از تو چیزی بر نمیاد
خوب اینطوری دلت میخواد
که من باشم تو تنهایی
می خوای عشق رویایی؟
یا عشقای اهورایی
تو آسمون سیر میکنی
ندیدی غم و غصه رو
دیدی تو رقص و شادی رو
درک حرفام برات سخت شده
بگو چرا رفتارت انقد بامن بد شده
میگی درک میکنی منو آخه کی؟
چرا کشش میدی بهم بگو تا به کی؟
میگی دعوامون میشه آینده
بگو کی فردا مردست کی زنده؟
گذشته ها دیگه گذشته
بر نمیگرده این ایامی که رفته
شدم دلسرد از دست کارات
دیگه از عشق و عاشقی بدم میاد☻♠♦♣◘•☻☺♥♠♦♣○☻یک نفر هست که از پنجرهها
نرم و آهسته مرا میخواند
گرمی لهجه بارانی او
تا ابد توی دلم میماند
یک نفر هست که در پرده شب
طرح لبخند سپیدش پیداست
مثل لحظات خوش کودکیام
پر ز عطر نفس شببوهاست
یک نفر هست که چون چلچلهها
روز و شب شیفته پرواز است
توی چشمش چمنی از احساس
توی دستش سبد آواز است
یک نفر هست که یادش هر روز
چون گلی توی دلم میروید
آسمان، باد، کبوتر، باران
قصهاش را به زمین میگوید
یک نفر هست که از راه دراز
باز پیوسته مرا میخواند!☻♦☺♣◘-•○♣☻☺☻♣
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط زهرا